...

...

 

کلمات آن قدر تکرار می شوند که معنی شان را فراموش می کنیم.فراموش می کنیم نهال فقط یک اسم نیست  نهال شروع زندگی است.

نهالی می کارم از خودم.

هر روز نگاهش می کنم

بزرگتر و بزرگتر می شود.

نهال فرصتی به من داد تا نهالی بکارم از خودم.

هیچ نهالی را این گونه دوست نداشته ام.

غیر از آنکه اسمش زیباست باز هم چیزی برای گفتن به او دارم:

 بخشش.من بخشیده ام نهال را.

 شادی .نهال خودم را می گویم.

 

من و تو نهالم را نگاه می کنیم

تو عاشقم می شوی

می گویی شیدایت کرده ام.

شیدایی چیست؟

من کلمات را بلد نیستم  می توانم بگویم:

عاشقم.عاشق تو.

شاید نهال نبود که این فرصت را به من داد که نهالی بکارم ار خودم.

شاید نهال نبود که بخششم را باعث شد.

این تو بودی.

تو بودی که مرا از آن سیاه چاله نابودیم بیرون کشیدی

و

چنان مرا روی دستانت بلند کردی که همه جا را دیدم

و آن سیاه چاله را

  تا ته دیدم.

دیگر نمی خواهمش.

در آغوشم بگیر

دیگر نه من چنگ می اندازم و نه تو

در آغوشم بگیر.