...

...

 

به من گفت:هیچ وقت شکست ها فراموش نمی شوند.تو هم زحمت نکش!فراموش نمی شود.  

می بینی چه طور با من اینگونه حرف می زنند؟

*

در اتاقی که به اندازه یک تنهاییست

دل من که به اندازه یک عشق است

به بهانه های ساده خوشبختی خود می نگرد

به زوال زیبای گلها در گلدان

به نهالی که تو در باغچه مان کاشته ای

و به آواز قناری ها

*

گلدان گل ناز من ۱۳ غنچه جدید داده است.

بهانه ای کافی برای شادی ام

گل های من رو به زوال نروید!

گلهای من ۱۳ تا هستند...

*

زندگی شاید افروختن سیگاری باشد

در فاصله رخوتناک دو هماغوشی...

*

du

du hast

du hast mich

*

سبز خواهم شد

می دانم

می دانم

می دانم

و پرستو ها در گودی انگشتان جوهریم تخم خواهند گذاشت

*

پرستو ها را زمان با خود برده است.

پرستویی نمی بینم.

پرستویی ندیده ام.

*

پسرانی که به من عاشق بودند

هنوز

با همان موهای درهم و گردن های باریک و پاهای لاغر

به تبسم های معصوم دخترکی می اندیشند

که یک شب او را باد با خود برد...

*

هم موهایت در هم بودند

هم گردنت باریک و

هم پاهایت لاغر

ولی نه شبی بود

و نه بادی...

 

 

در تاریک روشنی بعد از غروب

چشمم به آیینه بغل ماشین افتاد

تو را درآیینه دیدم

شوک عجیبی بود

کمربند راننده نصف صورتم را پوشانده بود

تو بودی!

صورتم را قدری جابجا کردم تا نیمه اش از پشت کمربندبیرون بیاید

خودم بودم!

تکرار کردم

نیمی تو بودی

و همه من بودم.

هیچ وقت در این ۱۰ سال کسی نگفت من و تو شباهتی به هم داریم

ولی تصویر نیمی از من در آیینه راننده تو بودی.

از صبح همه به من گفته بودند:امروز خوشگل شدی!

 

نیمه ام را با خود برده ای...

شاید هم خودم نیمه ام را داده ام تا رهایم کنی

دیگر از آن نامه های کودکانه مان به هم

 که ۳ سال پیش دیدم همه شان را جمع کرده ای و

کوهی شده بودند خبری نیست

برای من آن نامه ها جایشان را به این وبلاگ داده اندو

برای تو  به ایمیل...

دیگر هیچ کدام ارزشی ندارند

 

لبانم را دوست دارد

 بدون ماتیک.

وقتی لباسم را در می آورم

و نگاهم می کند

از سینه های کوچکم خجالت نمی کشم.

وقتی از من انتقاد می کند عصبانی نمی شوم

چون می دانم نشانی از نمایش قدرت ندارد.

لحظات سکس برای هر دومان هست

نه لحظاتی فقط برای من و لحظاتی فقط برای او.

حتی از دیر شدن اصلاح موهای بدنم

جلوی او خجالت نمی کشم.

و وقتی با او هستم

زیر پرچم شخصیت او گم  نمی شوم.

...

چون او هم مثل من یک زن است.

 

 

 

ملحفه هایم را شسته ام

زیاد

 

اما هنوز شبها

بوی تن تو را

می شنوم.

 

رهایم کن