...

...

 

به من گفت:هیچ وقت شکست ها فراموش نمی شوند.تو هم زحمت نکش!فراموش نمی شود.  

می بینی چه طور با من اینگونه حرف می زنند؟

*

در اتاقی که به اندازه یک تنهاییست

دل من که به اندازه یک عشق است

به بهانه های ساده خوشبختی خود می نگرد

به زوال زیبای گلها در گلدان

به نهالی که تو در باغچه مان کاشته ای

و به آواز قناری ها

*

گلدان گل ناز من ۱۳ غنچه جدید داده است.

بهانه ای کافی برای شادی ام

گل های من رو به زوال نروید!

گلهای من ۱۳ تا هستند...

*

زندگی شاید افروختن سیگاری باشد

در فاصله رخوتناک دو هماغوشی...

*

du

du hast

du hast mich

*

سبز خواهم شد

می دانم

می دانم

می دانم

و پرستو ها در گودی انگشتان جوهریم تخم خواهند گذاشت

*

پرستو ها را زمان با خود برده است.

پرستویی نمی بینم.

پرستویی ندیده ام.

*

پسرانی که به من عاشق بودند

هنوز

با همان موهای درهم و گردن های باریک و پاهای لاغر

به تبسم های معصوم دخترکی می اندیشند

که یک شب او را باد با خود برد...

*

هم موهایت در هم بودند

هم گردنت باریک و

هم پاهایت لاغر

ولی نه شبی بود

و نه بادی...