...

...

زندگیم شلوغ است و پر رفت و آمد. ترافیک! ترافیک امانم را بریده است این روزها!

کارهای کمپین و سایت و فروم چنان زمانم را پر کرده است که نمی فهمم زمان چه طور می گذرد.در کمپین عضو ۲ کمیته هستم و هر کمیته هفته ای یک جلسه می گذاردو سایت که هفته ای یک جلسه به طور ثابت دارد(تازه جلسات عمومی کمپین و جلسات اضطراری را حساب نمی کنم!) می شود هفته ای ۳ جلسه به طور متوسط.جلساتی سنگین و چند ساعته. برای خودم شده ام یک پا خانوم جلسه ای ها!

پس فردا هم که دانشگاه شروع می شود.هر روز کلاس+هر روز درس خواندن(بابا جان آخه قراره این ترم معدلم خوب بشه!!!)

روزی هم به طور متوسط ۳ ساعت در ترافیک به سر می برم.

فقط کلاس فرانسه و کلاس رقص زنگ تفریح های من هستند.

یک ذره که فکر بکنی می بینی زندگی سختی دارم.

البته اعتقاد و علاقه ای که به این کارها دارم یک مقدار قضیه را راحت تر می کند.ولی یک مدت استراحت می خواهم!

اسم این کارهایی که گفتم داوطلبانه است ولی در واقع چنان مرا درگیر خودشان کرده اند که خلاص شدن موقتی از آنها سخت است.

راستی یک چیزهایی چند وقت است که خیلی بهتر شده است.منظورم درونم است!

از وقتی که او رفته بود شبها نمی توانستم روی تختم بخوابم.همه اش احساس می کردم بوی او را می شنوم ولی دیشب روی تخت در حال کتاب خواندن خوابم برد و نه تنها تا صبح خوابیدم و بیدار نشدم بلکه صبح هم تا چند دقیقه بعد از بیداری که روی تخت دراز کشیده بودم اصلا متوجه این تحول نشدم و بعد که شدم هر چه بو کشیدم بویی نشنیدم.

ماجرای رانندگی هم به طور کامل حل شده است. آخر موقع رانندگی یاد رانندگی بسیارخوب معشوقه اش و رانندگی بد خودم می افتادم(که البته تازگی ها همه به من می گویند نه تنها رانندگیم بد نیست بلکه خوب است) و دستان و پاهایم می لرزیدند و باید می زدم کنار تا حالم خوب می شد ولی مدتی است این احساس به من دست نداده است.

تنفرها و ضعف ها همه مدتی است که سراغم نیامده اند.

ولی چیزی که هنوز هر روز از بین جلسات و کارها و ترافیک و رانندگی و درس و رقص به سراغم می آید احساس عشقم به تو و جای خالیت و یادآوری خاطرات و تاسف است.تاسف از اینکه فکر می کنی کسی بیشتر از من می تواند تو را دوست بدارد و یا عاشقت باشد. تاسف از اینکه فکر می کنی کسی بیشتر از من می تواند برایت از خودگذشتگی کند و با تو صادق باشد و خودش باشد.

راستی امروز چه بادی می وزید. دیگر گمانم دارد پاییز می شود.

نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] یکشنبه 26 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 10:15 ب.ظ

...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد